شعر
خبري-اجتماعي
مجمع جهاني صوفي هاي املشي

 یاد دارم یک غروب سرد سرد

 می گذشت از توی کوچه دوره گرد

« دوره گردم کهنه قالی میخرم

 کاسه و ظرف سفالی میخرم

 دست دوم جنس عالی میخرم

 گر نداری کوزه خالی میخرم »

 اشک در چشمان بابا حلقه بست

 عاقبت آهی زد و بغضش شکست

 « اول سال است ؛ نان در سفره نیست

 ای خدا شکرت ولی این زندگیست ؟ »

 بوی نان تازه هوش از ما ربود

 اتفاقا مادرم هم روزه بود

 صورتش دیدم که لک برداشته

 دست خوش رنگش ترک برداشته

 سوختم دیدم که بابا پیر بود

 بدتر از آن خواهرم دلگیر بود

 مشکل ما درد نان تنها نبود

 شاید آن لحظه خدا با ما نبود

 باز آواز درشت دوره گرد

 رشته ی اندیشه ام را پاره کرد

 « دوره گردم کهنه قالی میخرم

 کاسه و ظرف سفالی میخرم

 دست دوم جنس عالی میخرم

 گر نداری کوزه خالی میخرم »

 خواهرم بی روسری بیرون دوید

آی آقا! سفره خالی می خرید؟ .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبري و آدرس صوفيكده.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 7021
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1